محتشم کاشانی (غزلیات)/گرچه بر رویم در لطف از توجه بازداشت
ظاهر
گرچه بر رویم در لطف از توجه بازداشت | تا توانست از درم بیرون به حکم نازداشت | |||||
جراتم با آن که بیدهشت به صحبت میدواند | دور باش مجلس خاصم بر آن در بازداشت | |||||
بزم شد فانوس و جانان شمع و دل پروانهای | کز برون خد را بگرد شمع در پرواز داشت | |||||
دل که در بزمش به حیلت دخل نتوانست کرد | گریه بر خواننده عقل حیل پرداز داشت | |||||
شد نصیب من که صید لاغرم اما ز دور | در کمان هر تیر کان ترک شکارانداز داشت | |||||
بر رخم محرومی صحبت در امید بست | خاصه آن صحبت که وی با محرمان راز داشت | |||||
محتشم کز قرب روز افزون تمام امید بود | کی خبر زین عشق هجر انجام وصل آغاز داشت |