محتشم کاشانی (غزلیات)/کدام صحبت پنهان تو را چنین دارد
ظاهر
کدام صحبت پنهان تو را چنین دارد | که رخش رفتنت از بزم ما به زین دارد | |||||
ز پند پشت کمانت که سخت کرده چنین | که پیش ما همه دم ابروی تو چنین دارد | |||||
ز اختلاط نسیمی مگر هوا زدهای | که لاله در چمنت رنگ یاسمین دارد | |||||
گداز یافتهی سیمت کدام گرم نگاه | نظر بر آن تن و اندام نازنین دارد | |||||
ترست دامن پاکت بگو که مستی عشق | به گریه روی که پیش تو بر زمین دارد | |||||
ز داغهایی که خونابه چیده پیرهنت | که لاله رنگ نشانها بر آستین دارد | |||||
ز تاب زلف تو پیداست حال آن رگ جان | که اتحاد بر آن موی عنبرین دارد | |||||
چرا نمینگرد نرگست دلیر به کس | ز گوشهها نظری گر نه در کمین دارد | |||||
چگونه دست بدارد ز دامنت عاشق | که وعدهی تو به نو عاشقان یقین دارد | |||||
تغافل تو در آن بزم مرگ صد شیداست | کسی کجاست که امشب تو را بر این دارد | |||||
نشست محتشم از غم میان انجم اشک | که از بتان صنمی انجمن نشین دارد |