محتشم کاشانی (غزلیات)/چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن
ظاهر
چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن | تا ابد با خود به این قیدم قوی پیوند کن | |||||
ای گل رعنا برای عندلیب بینصیب | نیست گر بوئی به رنگی از خودت خورسند کن | |||||
تلخی شیرین لبان ناموس را خوش مایهایست | تا توانی زهر باش ای شوخ و کار قند کن | |||||
ای مسیحا دم که صد بیمار در پی میروی | یک نفس بنشین دوای دردمندی چند کن | |||||
کعبهی مقصودی الحق سر زگمراهان مپیچ | قبلهی حاجاتی آخر رو به حاجتمند کن | |||||
میرود ای مادر ایام کار ما ز دست | یک سفارش از برای ما به این فرزند کن | |||||
اعتمادت نیست گر بر عهدهای محتشم | خیز و هر یک عهد او محکم به صد پیوند کن |