پرش به محتوا

محتشم کاشانی (غزلیات)/هر که دیدم چونی از غم به فغانست که تو

از ویکی‌نبشته
محتشم کاشانی (غزلیات) از محتشم کاشانی
(هر که دیدم چونی از غم به فغانست که تو)
  هر که دیدم چونی از غم به فغانست که تو یار غیری و فغان من از آن است که تو  
  همچو سوسن به زبان با همه کس در سخنی وین خسان را همگی حمل بر آن است که تو  
  میدری غنچه صفت پرده‌ی ناموس ولی بر من تنگ دل این نکته عیان است که تو  
  پاکدامانی از آلایش اغیار چو گل لیک امید من خسته چنان است که تو  
  همچو نرگس کنی از کج نظران قطع نظر زان که از همت صاحب نظران است که تو  
  گرو از صورت چین بردی و ما را ز پیت دیده معنی از آن رو نگران است که تو  
  می‌روی وز صف سیمین بدنان هیچ بتی محتشم را نه چنان آفت جان است که تو