محتشم کاشانی (غزلیات)/نهال گلشن دل نخل نو رسیدهی اوست
ظاهر
نهال گلشن دل نخل نو رسیدهی اوست | بهار عالم جان خط نودمیدهی اوست | |||||
ز چشم او به نگه کردنی گرفتارم | که از نهفته نگههای برگزیدهی اوست | |||||
ز شیوههای خدا آفرین او پیداست | هزار شیوهی نیکو که آفریده اوست | |||||
به دست تنگ قبایی دلم گرفتار است | که هر که راست دلی حبیب جان دریدهی است | |||||
ازو کشنده تر است آن سیاه نا پروا | که چشم باده کش سرمهی ناکشیدهی اوست | |||||
چو میروی پی صیدی هزار گونه شتاب | نهفته در حرکتهای آرمیدهی اوست | |||||
به باغ او نروی ای طمع به گل چیدن | که زیب گلشن خوبی گل نچیدهی اوست | |||||
محل یار فروشی فغان که یاد نکرد | ز محتشم که غلام درم خریدهی اوست |