محتشم کاشانی (غزلیات)/ناصحا از سر بالین من این پند ببر
ظاهر
| ناصحا از سر بالین من این پند ببر | خفته بیدار به افسانه نگردد هرگز | |||||
| مرغ غم ترک دل ما نکند تا به ابد | جغد دلگیر ز ویرانه نگردد هرگز | |||||
| ای مقیمانه درین دیر دو در کرده مقام | خیز کاین راهگذر خانه نگردد هنوز | |||||
| یک دم ای شیخ خبر باش که جنت به جحیم | به دل از جرم دو پیمانه نگردد هرگز | |||||
| همه جان گردد اگر آب و هوا در تن سرو | جانشین قد جانانه نگردد هرگز | |||||
| محتشم چشم امید تو به این رشحهی رشگ | صدف آن در یک دانه نگردد هرگز | |||||