محتشم کاشانی (غزلیات)/من کیستم به دوزخ هجران فتاده
ظاهر
| من کیستم به دوزخ هجران فتاده | وز جرم عشق دل به عقوبت نهاده | |||||
| تشریف وصل در بر اغیار دیدهای | با دل قرار فرقت دل دار داده | |||||
| از جوی یار بر سر آتش نشستهای | وز رشگ غیر بر در غیرت ستاده | |||||
| پا از ره سلامت دوران کشیدهای | بر خورد در ملامت مردم گشاده | |||||
| در شاه راه جور کشی پر تحملی | در وادی وفا طلبی کم اراده | |||||
| در کامکاری از همه آفاق کمتری | در بردباری از همه عالم زیاده | |||||
| چون محتشم عنان هوس دادهای ز دست | وز رخش کامرانی دوران پیاده | |||||