محتشم کاشانی (غزلیات)/من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم
ظاهر
من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم | از دعای تو به مدح تو نمیپردازم | |||||
علم مدح تو بیضا علم افراختنی است | لیک من از عقبت ادعیه میافرازم | |||||
روزگاریست که بر دیده و بختت به دعا | بستهام خواب و به بیداری خود مینازم | |||||
هست اقبال تو یاور که من ادعیه خوان | کار یک ساله به یک روزه دعا میسازم | |||||
خورد و خوابی که درو نیست گزیر آن سان را | من به آن هم ز دعای تو نمیپردازم | |||||
سرو را در جسدم تا رمقی هست ز جان | از برایت به فلک رخش دعا میتازم | |||||
بر سر لوح ثنا طرح دعا خوش طرحیست | خاصه طرحی که من از بهر تو میاندازم | |||||
محتشم تاب و توان باخته در دوستیت | من که بیتاب و توانم دل و جان میبازم |