محتشم کاشانی (غزلیات)/من منفعل که پیشت دو جهان گناه دارم
ظاهر
من منفعل که پیشت دو جهان گناه دارم | بچه روی عذر گویم که رخ سیاه دارم | |||||
من اگر گناهکارم تو به عفو کار خود کن | که زبان توبه گوی و لب عذر خواه دارم | |||||
منم آن که یک جهان را ز غمت به باد دادم | تو قبول اگر نداری دو جهان گواه دارم | |||||
نه چنان برخش آهم زده تازه حسنت | که عنان آن توانم نفسی نگاه دارم دارم | |||||
به چنین کشنده هجری سگ بخت چاره سازم | که اگرچه دورم از در به دل تو راه دارم | |||||
ز درون شعله خیزم مشو از غرور ایمن | که درین نهفتهتر کش همه تیر آه دارم | |||||
به یکی نگاه جانم بستان که تا قیامت | دل خویش را تسلی به همان نگاه دارم | |||||
ملکالملکوک عشقم که به من نمانده الا | تن بیقبا که به روی سر بیکلاه دارم | |||||
ز بتان تو را گزیدم که شه بتان حسنی | من اگرچه خود گدایم دل پادشاه دارم | |||||
شه وادی جنونم به در آی ز شهر و بنگر | که ز وحشیان صحرا چه قدر سپاه دارم | |||||
تو به محتشم نداری نظری و من به این خوش | گه نگاه دور دوری به تو گاه گاه دارم |