محتشم کاشانی (غزلیات)/منم از مهر به غم خوردنت ای یار حریص
ظاهر
| منم از مهر به غم خوردنت ای یار حریص | تو غلط مهر به غمخواری اغیار حریص | |||||
| باغ حسن تو نم از خون جگر میطلبد | گریزاریست مرا دیدهی خونبار حریص | |||||
| ز آب و آیینه بجو صورت این سر که چراست | به تماشای جمالت در و دیوار حریص | |||||
| مرض عشق من آن مایهی بد نامیها | کرده او را به هلاک دل بیمار حریص | |||||
| خنده فرمای لب حسن که آن زاری ماست | یار را کرده به آزار دل زار حریص | |||||
| زود جانها به بهای دهنش رفته که بود | جنس نایاب و محل تنگ و خریدار حریص | |||||
| میتوان باخت ز بسیاری لطفش به رقیب | که حریص است به آزارم و بسیار حریص | |||||
| نازکاین نوع شود سلسله جنبان هوس | به طلب چون نشود طبع طلبکار حریص | |||||
| محتشم حرص تو ظاهر شده در دیدن او | که به خونت شده آن غمزهی خونخوار حریص | |||||