محتشم کاشانی (غزلیات)/قلم نسخ بران بر ورق حسن همه
ظاهر
| قلم نسخ بران بر ورق حسن همه | کاین قلمرو به تو داده است خدا یک قلمه | |||||
| زان دو هندوی سیه مست که مردم فکنند | تیغ هندیست نگاه تو ولیکن دو دمه | |||||
| خوشتر از عشرت صد سالهی هشیارانست | با می صاف دو ساله طرب یک دو مه | |||||
| از دم ناصح واعظ دلم اندر چاهیست | که ز یک سوی سموم است وز یک سوی دمه | |||||
| رهزنان در صدد غارت و خوبان غافل | گرگ بیداز ز هر گوشه و در خواب رمه | |||||
| دم نزع است وز شوق کلمات تو مرا | یک نفس بیش نمانده است بگو یک کلمه | |||||
| محتشم فتنه قوی دست شد آن دم که نهاد | زلف نو سلسلهاش سلسله بر پای همه | |||||