محتشم کاشانی (غزلیات)/عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند
ظاهر
| عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند | شرط عشق است که اول دل و دین دربازند | |||||
| آن چه جان دو جهان افکند آسان بگرو | نرد شوخی است که خوبان سمنبر بازند | |||||
| ز دیاری که ز یاد از همه میباید باخت | حکم ناز است که طایفه کمتر بازند | |||||
| بر سر داد محبت که حسابی دگرست | بیحسابست که تا سر بود افسر بازند | |||||
| نرد دعویست که چون عرصه شود تنگ آنجا | سروران افسر و بیپا و سران سر بازند | |||||
| بندی شش جهتم فرد چو آن مهرهی نرد | کش جدا در عقب عقده ششدر بازند | |||||
| هست در عشق قماری که حرج نیست در آن | گرچه بر روی مصلای پیامبر بازند | |||||
| محتشم نرد ملاقات بتان باعشاق | هست خوش خاصه کز افراط مکرر بازند | |||||