محتشم کاشانی (غزلیات)/صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی
ظاهر
صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی | در جسم پاک حور است روح فرشته گوئی | |||||
بستست خطش از نو دیباچهای که گویا | هست آیت نخستین از مصحف نکوئی | |||||
گر کار خوبی از پیش رفتی به محض صورت | میکرد نقش دیوار دعوی خوب روئی | |||||
شغل طبیعت اوست در عین خشم و اعراض | زان نرگس سخن گو دزدیده عذر گوئی | |||||
در کامیابی توست سعی از تو بیش ما را | در قتل ماچه لازم چندین بهانه جوئی | |||||
در جستجوی ما نیست هیچت تعلل اما | گاهی که جمع گردید اسباب تندخوئی | |||||
بوی بهشت دارد این باغ اگرچه حالا | در وی مشام جان راست وقت بنفشه بوئی | |||||
در پاکدامنیها دخلی ندارد اما | مانند خرقه پوشان دامان خرقه شوئی | |||||
هان محتشم درین راه سر نه که سالکان را | مشکل بود به این پا راه نیاز پوئی |