محتشم کاشانی (غزلیات)/صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش
ظاهر
| صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش | به زان که ببینم به طفیل دگرانش | |||||
| میکرد شبی نسبت خود شمع به خوبان | چون خواست که نام تو برد سوخت زبانش | |||||
| دل داشت یقین نیستی آن دهن اما | از خنده بسیار گرفتی به گمانش | |||||
| خوبان بشتابید به دل جوئی عاشق | زان پیش که جوئید و نیابید نشانش | |||||
| در چشم تو صد شیوه عیانست ز مستی | صد شیوه دیگر که محال است بیانش | |||||
| میکرد دل انکار وجود دهنت را | از خنده بسیار فکندی به گمانش | |||||
| پیوند گسل نیست دل محتشم از تو | گر بگسلد از تاب جفا رشتهی جانش | |||||