محتشم کاشانی (غزلیات)/صبا از کشور آن پاکدامان دیر میآید
ظاهر
صبا از کشور آن پاکدامان دیر میآید | ز یوسف بوی پیراهن به کنعان دیر میآید | |||||
سواری تند در جولان و شوری نیست در میدان | چرا آن شهسوار افکن به میدان دیر میآید | |||||
مگر از سیل اشگم پای قاصد در گلست آنجا | که سخت این بار از آن راه بیابان دیر میآید | |||||
همانا باد هم خوش کرده منزلگاه جانان را | که بر بالین این بیمار گریان دیر میآید | |||||
تو را انگشت همدم کافت جان تو زود آمد | مرا این میکشد کان آفت جان دیر میآید | |||||
برای میهمانی میکنم دل را کباب اما | دلم بسیار میسوزد که مهمان دیر میآید | |||||
تو داری محتشم ز آشوب دوران کلفتی منهم | دلی پر غصه کان آشوب دوران دیر میید |