محتشم کاشانی (غزلیات)/شوق درون به سوی دری میکشد مرا
ظاهر
| شوق درون به سوی دری میکشد مرا | من خود نمیآورم دگری میکشد مرا | |||||
| یاران مدد که جذبهی عشق قوی کمند | دیگر به جای پرخطری میکشد مرا | |||||
| ازبار غم چو یکشبه ماهی به زیر کوه | شکل هلال مو کمری میکشد مرا | |||||
| صد میل آتشین به گناه نگاه گرم | در دیدهی تیز بین نظری میشکد مرا | |||||
| من مست آن قدر که توان پای میکشم | امداد دوست هم قدری میکشد مرا | |||||
| دست از رکاب من بگسل محتشم که باز | دولت عنان کشان بدری میکشد مرا | |||||