محتشم کاشانی (غزلیات)/شبی کان سرو سیم اندام را درخواب میدیدم
ظاهر
شبی کان سرو سیم اندام را درخواب میدیدم | تن خود را عیان از رعشه چون سیماب میدیدم | |||||
در آن تاریکی شب از فروغ ماه روی او | ز روزن رفته بیرون شعله مهتاب میدیدم | |||||
نمیدیدم تنش را از لطافت لیک روی خود | در آن آئینه چون برگ خزان در آب میدیدم | |||||
چه تابان کوکبی بود آن چراغ چشم بیداران | که شمع ماه را در جنب او بی تاب میدیدم | |||||
همانا آب حیوان بود جسم نازنین او | که باغ حسن را از وی طراوت یاب میدیدم | |||||
تن سیمین او تا بود غلطان در کنار من | کنار خویشتن را پر ز سیم ناب میدیدم | |||||
در درج سخن را محتشم زین بیشتر مگشا | که یار این است گفتن آن چه من در خواب میدیدم |