محتشم کاشانی (غزلیات)/سالها از پی وصل تو دویدم به عبث
ظاهر
| سالها از پی وصل تو دویدم به عبث | بارها در ره هجر تو کشیدم به عبث | |||||
| بس سخنها که به روی تو نگفتم ز حجاب | بس سخنها که برای تو شیندم به عبث | |||||
| تا دهی جام حیاتی من نادان صدبار | شربت مرگ ز دست تو چشیدم به عبث | |||||
| تو به دست دگران دامن خود دادی و من | دامن از جمله بتان بهر تو چیدم به عبث | |||||
| من که آهن به یک افسانه همیکردم موم | صدفسون بر دل سخت تو دمیدم به عبث | |||||
| گرد صدخانه به بوی تو دویدم ز جنون | جیب صد جامه ز دست تو دریدم به عبث | |||||
| محتشم بادهی محنت ز کف ساقی عشق | تو چشیدی به غلط بنده کشیدم به عبث | |||||