محتشم کاشانی (غزلیات)/ساقیا چون جام جمشیدی پر از می میکنی
ظاهر
| ساقیا چون جام جمشیدی پر از می میکنی | گرنه این دم فکر برگی میکنی کی میکنی | |||||
| من نه آنم کز تو پیوند محبت بگسلم | بند بندم گر به تیغ قهر چون نی میکنی | |||||
| آنچه در دل بردن از لطف دمادم میکنند | این فسونسازان تو از جور پیاپی میکنی | |||||
| سر به صحرا میدهی ای قبلهی لیلی و شان | هرکه را مجنون صفت آواره از حی میکنی | |||||
| ساقیا طی کن بساط غم در آن بحر نشاط | کز نم فیضش گذار از حاتم طی میکنی | |||||
| محمل لیلی به سرعت میبری ای ساربان | گر بدانی حال مجنون ناقه را پی میکنی | |||||
| محتشم از ضعف چون گیتی چنانی این زمان | جای آن دارد اگر جا در دل و پی میکنی | |||||