محتشم کاشانی (غزلیات)/ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز
ظاهر
| ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز | بنفشه از سمنت سربدر نکرده هنوز | |||||
| به گرد ماه عذارت نگشته هالهی زلف | خطت احاطه دور قمر نکرده هنوز | |||||
| چه جای خط که نسیمی از آن خجسته بهار | به گلستان جمالت گذر نکرده هنوز | |||||
| گرفتهای همهی عالم به حسن عالم گیر | اگرچه لشگر خط تو سر نکرده هنوز | |||||
| غم نمیخوری و میبری گمان که فلک | مرا ز مهر تو بیخواب و خور نکرده هنوز | |||||
| چو شمع گرم ملاقات مردمی و صبا | ز آه سرد منت باخبر نکرده هنوز | |||||
| نصیحتت که به صد گونه کردهام پیداست | که در دلت یکی از صد اثر نکرده هنوز | |||||
| ولی با این همه مجنون دل رمیدهی تو | خیال طرفه غزال دگر نکرده هنوز | |||||
| ز چشم اگرچه فکندی فتاده خود را | ز الفتات تو قطع نظر نکرده هنوز | |||||
| عجب که این غزل امشب به سمع یار رسد | که هست تازه و مطرب ز بر نکرده هنوز | |||||
| ز محتشم مکن ای گل تو نیز قطع نظر | که جای غیر تو در چشم تر نکرده هنوز | |||||