محتشم کاشانی (غزلیات)/ز دستت جیب گل پیراهنانرا چاک میبینم
ظاهر
| ز دستت جیب گل پیراهنانرا چاک میبینم | به راهت فرق زرین افسران را خاک میبینم | |||||
| نیند این بولاهوس طبعان الایش گزین عاشق | منم عاشق که رویت را به چشم پاک میبینم | |||||
| سبک جولان بتی قصد سر این بینا دارد | که از سرهای شاهانش گران فتراک میبینم | |||||
| جمالش ذره در صورت قالب نمیگنجد | به آن عنوانکه من ز آئینهی ادراک میبینم | |||||
| تصور میکنم کاب لطافت میچکد زان رخ | زبس کز نشاء حسنش طراوتناک میبینم | |||||
| اجل مشکل که یابد نوبت آن دو عهدان قاتل | که در کار خودش بس چست و پر چالاک میبینم | |||||
| تو دست خود زقتل محتشم دارای اجل کوته | که آن فتح از در شمشیر آن بیاک میبینم | |||||