محتشم کاشانی (غزلیات)/ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه نوش
ظاهر
ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه نوش | لب از شراب در آتش گل از عرق در جوش | |||||
خمار رفته ز سر تازه نشاء از می تلخ | اثر ز تلخی می در لبان شهدفروش | |||||
چو شاخ گل شده کج در میان خانه زین | اتاغه از سر دستار میل سر دوش | |||||
ز رخش راندنش از ناز در نشیب و فراز | زمین ز شوق به افغان و آسمان به خروش | |||||
نموده دوش بدوش ابروان خم به خمش | به زور غمزهی کمانها کشیده تا سردوش | |||||
سرشک کرده هم آغوش کامکاران را | قبای ترک که تنگش کشیده در آغوش | |||||
لباس بزم به برآمد آن چنان که مگر | رود جریده زند برهزار جوشن پوش | |||||
ز حالت مژه آن عقل مات مانده که چون | یکی شراب خورد دیگری رود از هوش | |||||
ستاده محتشم از دور بهر عرض نیاز | لب از اشاره به جنبش زبان عرض خموش |