محتشم کاشانی (غزلیات)/ز بس کز توست زیر بارجان مبتلای من
ظاهر
ز بس کز توست زیر بارجان مبتلای من | چو ریگ از هم بپاشد کوه اگر باشد به جای من | |||||
به قدر عشق اگر در حشر یابد مرتبت عاشق | بود بر دوش مجنون در صف محشر لوای من | |||||
شود مجنون ز لیلی منفعل فرهاد از شیرین | چو با مهر تو سنجد داور محشر وفای من | |||||
شود دوزخ سراسر حرف من گر عشق خوبان را | گنه داند خدا وانگه به فعل آرد جزای من | |||||
اگر در وادی وصلش بنودی یک جهان درمان | مرا تنها جهانی درد کی دادی خدای من | |||||
ز بس کز عاشقی پا در کلم ممکن نمیدانم | که بیرون آید از گل روز محشر نیز پای من | |||||
زهر چشمی شود صد چشمه خون محتشم جاری | چو افتد در میان روز قیامت ماجرای من |