محتشم کاشانی (غزلیات)/زخم نگهت نهفته خوردم
ظاهر
| زخم نگهت نهفته خوردم | پنهان نگهی دگر که مردم | |||||
| شد عقل و زمان مستی آمد | خود را به تو این زمان سپردم | |||||
| تیر نگهم زدی چو پنهان | راهی به نوازش تو بردم | |||||
| میگشت لبم خضاب اگر دوش | دامن گه گریه میفشردم | |||||
| از زخم اجل کشندهتر بود | از دست تو ضربتی که خوردم | |||||
| دل بیتو شبی که داغ میسوخت | تا صبح ستاره میشمردم | |||||
| ای هم دم محتشم در این بزم | صاف از تو که من حریف دردم | |||||