محتشم کاشانی (غزلیات)/رسید نغمه ای از بادهنوشی تو به گوشم
ظاهر
رسید نغمه ای از بادهنوشی تو به گوشم | که چون خم می و چو ننای نی به جوش و خروشم | |||||
کجاست نرمی و کیفیتی و نشه عشقی | که مینخورده از آنجا برون برند به دوشم | |||||
ز خامکاری تدبیر خود فتاده به خنده | خرد چو دید که آورد آتش تو بجوشم | |||||
قیاس حیرتم ای قبله مراد ازین کن | که با هزار زبان در مقابل تو خموشم | |||||
قسم به نرگس مردم فریب عشوه فروشت | که آن چه از تو خریدم به عالمی نفروشم | |||||
تو بدگمان به من و من برین که راز تو بدخو | بهر لباس که بتوانم به قدر وسع بکوشم | |||||
رسیدصاف به درد و به جاست بانگ دهاده | به این گمان که درین بزم من هنوز بهوشم | |||||
عجب که ساقی این بزم محتشم به در آرد | به باده تا به ابد ازخمار مستی دوشم |