محتشم کاشانی (غزلیات)/دیشب که بر لبت لب جام شراب بود
ظاهر
| دیشب که بر لبت لب جام شراب بود | بر آتش حسد دل عاشق کباب بود | |||||
| در انتظار این که تو ساقی شوی مگر | جان قدح طپان و دل شیشه آب بود | |||||
| من مضطرب بر آتش غیرت که دم به دم | می پرده سوز خلوتیان حجاب بود | |||||
| بیدار بود دیدهی کید رقیب لیک | از عصمت تو چشم حوادث به خواب بود | |||||
| پاست فرشته داشت که در مجلسی چنان | بودی تو مست و عاشق مسکین خراب بود | |||||
| میسوختی چو ز آتش می پردههای شرم | آن کایستاده به رویت نقاب بود | |||||
| ننهاد کس پیاله ز کف غیر محتشم | کز مشرب تو در قدحش خون ناب بود | |||||