پرش به محتوا

محتشم کاشانی (غزلیات)/دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز

از ویکی‌نبشته
محتشم کاشانی (غزلیات) از محتشم کاشانی
(دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز)
  دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز نیم شب آمد برون چون افتاب نیم روز  
  همرهش فوجی ز می‌خواران پر ظرف از شراب واقف از جمعی ز آگاهان آگاه از رموز  
  پیش پیش لشگر حسنش پس از صد دور باش در کمانها تیرهای دل شکاف سینه سوز  
  پیش روی تابناکش کوههای عقل و صبر در گداز از بی‌ثباتی‌ها چو برف اندر تموز  
  چون به راه آثار من ناگه نمود از دود آه پیش چشم نیم بازش چون گیاه نیم‌سوز  
  دست مخمورانه‌ای از ناز بردوشم فکند کامشب از دهشت به دست رعشه دوشم هنوز  
  محتشم فریاد کز جام غرور آن ترک مست غافل است از فتنه زایی‌های این چرخ عجوز