محتشم کاشانی (غزلیات)/دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست
ظاهر
دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست | دشمنم نیز به نوعی که ز شرح افزون است | |||||
معنی دوستی از گفت و شنو مستغنی است | صورت دشمنی آن به که نگویم چونست | |||||
دامن عصمت گل چون دردا ز صحبت خار | اشک بلبل نتوان گفت چرا گلگونست | |||||
پای خسرو اگر از دست طمع در گل نیست | کوه کن تا کمر از گریه چرا در خونست | |||||
وادی رشک مقامیست که از بوالعجبی | لیلی آنجا به صد آشفتگی مجنون است | |||||
دارد از دست رقیبان دلی از بیم دو نیم | سگ لیلی که ز حی پیک ره هامون است | |||||
بوالهوس راست ز خوبان طمع بوس و کنار | ورنه عاشق به همین گفت و شنو ممنون است | |||||
ترسم آخر کندت عاشق و مفتون رقیب | فلک این نوع که بر رغم من محزون است | |||||
محتشم بشنو و در عذر جفاها مشنو | سخن او که یک افسانه و صد افسونست |