محتشم کاشانی (غزلیات)/دلا نخل امل بنشان که باز آن سروناز آمد
ظاهر
| دلا نخل امل بنشان که باز آن سروناز آمد | تو هم ای خان باز آ که عمر رفته باز آمد | |||||
| گریزان شد فراق و هجر بیخم زد تو هم اکنون | روی افسرده کی کان مایهی سوز و گداز آمد | |||||
| بزن بر بام چرخ ای بخت دیگر نوبت عشقم | که با حسن بلند آوازه باز آن سروناز آمد | |||||
| دگر غوغای مرغانست در نخجیر گاه او | که آواز پر شهباز و بانک طبل باز آمد | |||||
| تو نیز ای دل که مالامال رازی مطمن باشی | که آن جنبشنشین بحر بیآرام باز آمد | |||||
| دگر ما و بهای خون خود کردن چو آب ارزان | که با سرمایهی ناز آن خریدار نیاز آمد | |||||
| مخور غم محتشم من بعد کان غمخوار پیدا شد | مزن دیگر دم بیچارگی کان چاره ساز آمد | |||||