محتشم کاشانی (غزلیات)/در شکار امروز صید آهوان او که بود
ظاهر
| در شکار امروز صید آهوان او که بود | وانکه تیر غمزه میخورد از کمان او که بود | |||||
| مردمی با مردم آهو شکار او که کرد | جان فشان پیش خدنگ جانستان او که بود | |||||
| از هواداران نگهبان سپاه او که گشت | وز وفاداران نگهدار سگان او که بود | |||||
| تیر مژگان در کمان ابروان چون مینهاد | در میان جان هدف ساز نشان او که بود | |||||
| کشتکان چو بستهی فتراک خوبان میشدند | زان میان دلبسته موی میان او که بود | |||||
| شب که از جولان عنان برتافت همچون آفتاب | در رکاب او که رفت و همعنان او که بود | |||||
| محتشم چون از سگان افتاد امشب جدا | آن که در افغان نیامد از فغان او که بود | |||||