محتشم کاشانی (غزلیات)/درختان تا شوند از باد گاهی راست گاهی کج
ظاهر
درختان تا شوند از باد گاهی راست گاهی کج | قد خلق از سجودت باد گاهی راست گاهی کج | |||||
ز بس حسرت که دارد بر تواضع کردن شیرین | کشد نقش مرا فرهاد گاهی راست گاهی کج | |||||
زند پر مرغ روحم چون شود از باد جولانش | اطاقه بر سر شمشاد گاهی راست گاهی کج | |||||
نزاکت بین که سروش میشود مانند شاخ گل | به نازک جنبشی از باد گاهی راست گاهی کج | |||||
بلا زه بر کمان بندد چو در رقص آن سهی بالا | کند رعنا روی بنیاد گاهی راست گاهی کج | |||||
کمان بر من کشید و دلنواز مدعی هم شد | که تیرش بر نشان افتاد گاهی راست گاهی کج | |||||
به فکر قد و زلفش محتشم دیوانه شد امشب | خیالش بس که رو میداد گاهی راست گاهی کج |