محتشم کاشانی (غزلیات)/دارم سری پر از شور از طفل کج کلاهی
ظاهر
دارم سری پر از شور از طفل کج کلاهی | بی قید شهریاری بیسکه پادشاهی | |||||
قیمت بزرگ دری اختر بلند خردی | خورشید شعلهی شمسی آفاق سوزماهی | |||||
سلطان نوظهوری رعنای پرغروری | اقلیم دل ستانی منشور حسن خواهی | |||||
مژگان دراز طفلی بازی کنی به خونها | مردم کش التفاتی شمشیر زن نگاهی | |||||
بیاعتدال حسنی کز یک کرشمه سازد | صد کوه صبر و تمکین بی وزن تر ز کاهی | |||||
بیاعتماد مهری کز چشم لطف راند | دیرینه دوستان را بیتهمت گناهی | |||||
ابرو هلال بدری کز عاشق سیه روز | پوشد رخ دل افروز ماهی به جرم آهی | |||||
حسنش به زلف نوخیز عالم گرفت یک سر | خوش زود شد جهانگیر زین سان تنک سپاهی | |||||
باشد وظیفهی من از چشم نیم بازش | نازی به صد تکلف آن نیز گاهگاهی | |||||
از نظم محتشم گشت زینت پذیر حسنش | همچون گلی که یابد آرایش از گیاهی |