محتشم کاشانی (غزلیات)/دارم از طبع ستم خیز تو حظی و چه حظ
ظاهر
دارم از طبع ستم خیز تو حظی و چه حظ | وز عتاب شعف آمیز تو حظی و چه حظ | |||||
میکنم با نفس آمیز نگههای عجب | از نگاه غضبآمیز تو حظی و چه حظ | |||||
آن که وی جرعهکش بزم تو بود امشب داشت | پیش اغیار به پرهیز تو حظی و چه حظ | |||||
نیم بسمل شده تیغ تغافل امروز | میکند از نگه تیز تو حظی و چه حظ | |||||
دل که از شوق کلام تو کبابست کباب | دارد از لعل نمک ریز تو حظی و چه حظ | |||||
وقت تغییر عذارت که شد آزرده رقیب | کردم از سبزهی نوخیز تو حظی و چه حظ | |||||
محتشم را که به یک موی دل آویختهای | دارد از موی دلاویز تو حظی و چه حظ |