محتشم کاشانی (غزلیات)/خموشیت گره افکند در دل همه کس
ظاهر
| خموشیت گره افکند در دل همه کس | بگو حدیثی و بگشای مشکل همه کس | |||||
| بدان که هر نظری قابل جمال تو نیست | مکن چو آینه خود را مقابل همه کس | |||||
| رخی که بال ملک را خطر ز شعلهی اوست | روا بود که شود شمع محفل همه کس | |||||
| عداوتم به دل کاینات داده قرار | محبتی که سرشتست در دل همه کس | |||||
| زمانه گشت پرآشوب و من به این خوش دل | که از خیال تو خالی شود دل همه کس | |||||
| زرشک مایل مرگم که از غلط کاریست | به غیر محتشم آن سرو مایل همه کس | |||||