محتشم کاشانی (غزلیات)/حسن مینازد به رخسارت چه رخسارست این
ظاهر
حسن مینازد به رخسارت چه رخسارست این | فتنه میبارد ز رفتارت چه رفتارست این | |||||
بلبلان را جای گلزارست و عصمت کرده است | قدسیان را مرغ گلزارت چه گلزارست این | |||||
نقد جان آرند و دشنام از لب لعلت خرند | بس فریبنده است بازارت چه بازارست این | |||||
آن که میگردد به جرم دیدنت بسمل همان | مینماید میل دیدارت چه دیدارست این | |||||
با وجود این همه مردم کشیها هیچکس | نیست ناراضی ز اطوارت چه اطوارست این | |||||
از دلم گفتم خبرداری شدی خندان که نه | محض اقار است انکارت چه انکارست این | |||||
محتشم با آن که مشتاقند خوبان شعر را | یار بیزار است ز اشعارت چه اشعارست این |