محتشم کاشانی (غزلیات)/حسن را تکیهگه آن طرف کلاهست امروز
ظاهر
| حسن را تکیهگه آن طرف کلاهست امروز | ناز را خواب گه سیاهست امروز | |||||
| تا ز بالا و قدش درزند آتش به جهان | فتنه در رهگذرش چشم براهست امروز | |||||
| بود بیزلفت اگر یوسف حسنی در چاه | به مدد کاری او بر لب چاهست امروز | |||||
| کو دل و تاب کزان زلف و خط و خال سیاه | حسن را دغدغهی عرض سپاهست امروز | |||||
| دوش عشق من ازو بود نهان وای به من | که بر آگاهیش آن چهره گواهست امروز | |||||
| مهربان چرب زبان گرم نگه بود امشب | تندخو تلخ سخن تیز نگاهست امروز | |||||
| محتشم پیک نظر دوش دوانید مرا | روز امید مرا شعلهی آهست امروز | |||||