محتشم کاشانی (غزلیات)/جلوهی آن حور پیکر خونم از دل ریخته
ظاهر
| جلوهی آن حور پیکر خونم از دل ریخته | بندهی آن صانعم کان پیکر از گل ریخته | |||||
| مهر لیلی بین که اشگش بر سر راه وداع | همچو باران بر سر مجنون ز محمل ریخته | |||||
| ترک خونریزی مسافر گشته کز دنبال او | خون دلها بر زمین منزل به منزل ریخته | |||||
| خون رنگینم که ریزان گشته از چشم پرآب | گوئی از جوی گلوی مرغ بسمل ریخته | |||||
| غرفهام در گوهر و در بس که چشم خون فشان | از تک بحر دلم گوهر به ساحل ریخته | |||||
| پیش چشم ساحرت هاروت از شرمندگی | نسخهیهای سحر را در چاه بابل ریخته | |||||
| صحن میدان کرده رنگ آن خون که در هنگام قتل | گریههای محتشم از چشم قاتل ریخته | |||||