محتشم کاشانی (غزلیات)/تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ
ظاهر
تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ | ای پادشاه حسن مکش بی حساب تیغ | |||||
تا عکس سر و قد تو در بر کشیده است | دارد کشیده به بد ز غیرت بر آب تیغ | |||||
در ذوق کم ز خوردن آب حیات نیست | خوردن ز دست آن مه مشکین نقاب تیغ | |||||
از بس که بهر کشتنم افتاده در شتاب | ترسم به دیگری زند از اضطراب تیغ | |||||
یابند محرمان سحرش کشته برفراش | گر بر کسی کشد ز غضب او به خواب تیغ | |||||
قتلم فکند دوش به صبح و من اسیر | مردم ز غم که دیر کشید آفتاب تیغ | |||||
عابد کشی است در پی قتلم که میکشد | بر آهوی حرم ز برای ثواب تیغ | |||||
میدید بخت و دولت خونریز محتشم | میبست یار چون به میان از شتاب تیغ |