محتشم کاشانی (غزلیات)/تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار
ظاهر
تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار | اشگ من میکند این خانه به صدرنگ نگار | |||||
تنگ دل تا نشوی در دل تنگم زد و چشم | غرفهها ساختهام بهر تو از گوشه کنار | |||||
گر کنی سیر کنان روی بصورت خانه | صورت چین کند از شرم تو روبر دیوار | |||||
پاکش از دیدهی غیر و به دلم ساز مقام | که در او مردم بیگانه ندارند قرار | |||||
رشگ بر شاه نشین دل من دارد خلد | که در او حوروشی چون تو گرفتست قرار | |||||
مطلع مهر شود کلبهی تاریکم اگر | از جمال تو بر او عکس فتد در شب تار | |||||
باد کاخ دل و جان منزل و کاشانهی تو | تا زمانی که ز آفاق نماند آثار | |||||
گر به تنگی ز دل تیره وثاق تو کنم | چشم نمناک که از غیر درو نیست غبار | |||||
پا نه ای بت به سرا پردهی چشمم ز کرم | تا کنم بر قدمت صد در یک دانه نثار | |||||
محتشم کشته آنست که در کلبهی خود | شمع مجلس کندت ای مه خورشید عذار |