محتشم کاشانی (غزلیات)/تائبم از می به دور نرگس غماز او
ظاهر
تائبم از می به دور نرگس غماز او | تا نگویم در سر مستی به مردم راز او | |||||
میشوم غمگین اگر سوی خود آوازم کند | زان که میترسم رقیبی بشنود آواز او | |||||
با وجود آن که یک نازش به صد جان میخرم | کرده استغنای عشقم بینیاز از ناز او | |||||
تیر او مرغیست دست آموز و مرغ روح ما | چون دل طفلان به پرواز است از پرواز او | |||||
هر کرا بینم که دم گرمست ازو ایمن نیم | زان که میترسم به تقریبی شود دمساز او | |||||
ترک من شد مست و بر دوش رقیب انداخت دست | وه که شد ملک دلم ویران ز دست انداز او | |||||
هر کجا مطرب ز نظم محتشم خواند این غزل | آفرین کردند بر طبع سخن پرداز او |