محتشم کاشانی (غزلیات)/بیش از دی گرم استغنا زدن گریدهی
ظاهر
| بیش از دی گرم استغنا زدن گریدهی | غالبا امروز در آیینه خود را دیدهی | |||||
| کلفتی داری و پنهان داری از من گوئیا | این که با غیر الفتت فهمیدهام فهمیدهی | |||||
| گشت معلومم که در گوشت چه آهنگی خوش است | چون شنیدم کز غرض گو حال من پرسیدهی | |||||
| چون شوی با غیر بد مخصوص خود گردانیم | آلت اعراض غیرم خوب گردانیدهی | |||||
| چون نمیرنجی تو از کس جز به جرم دوستی | حیرتی دارم که از دشمن چرا رنجیدهی | |||||
| پنبهای در گوش نه تا ننهی از غیرت به داغ | این که میگویند بدگویان اگر نشنیدهی | |||||
| محتشم کافتاده زار از پرسش بی جای تو | کشتهای او را و پنداری که آمرزیدهی | |||||