محتشم کاشانی (غزلیات)/بگو ای باد آن سر خیل رعنا پادشاهان را
ظاهر
| بگو ای باد آن سر خیل رعنا پادشاهان را | سر کج افسران تاج سر زرین کلاهان را | |||||
| همه محزون گدازان آفتاب مضطرب سوزان | شه اشفته حالان خسرو مجنون سپاهان را | |||||
| تو ای سلطان خرم دل که از مشغولی غیرت | سر غوغای دیوان نیست خلوت دوست شاهان را | |||||
| به خلوتگه چه بنشینی ز دست حاجیان بستان | نهانی عرضهای سر به مهرداد خواهان را | |||||
| چو چشم کم حجابان سوی خود بینی بیاد آور | نگههای حجاب آمیز پر حسرت نگاهان را | |||||
| ز کذب تهمت اندیشان گهی آگاه خواهی شد | که بیرون آری از زندان حرمان بیگناهان را | |||||
| مباش ای محتشم پر ناامید از وی که میباشد | غم امیدواران گاه امید کاهان را | |||||