محتشم کاشانی (غزلیات)/به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی نرسد
ظاهر
به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی نرسد | به تو دود آهی مه من ز نیازمندی نرسد | |||||
سم توسنت کز همه رو شد سجده فرمای بتان | نرسد به جایی که بر آن سر بلندی نرسد | |||||
چو به قصر تو کسی نگرد سر کنگران | ز جفا به جایی بر سلطان که به آن کمندی نرسد | |||||
میلت در آئین جفا چه بلاست ای سرو که تو را | نرسد به خاطر ستمی که به مستمندی نرسد | |||||
عجبست بسیار عجب که رسد به بالین طرب | سر من که در ره طلب به مستمندی نرسد | |||||
من و گریهی تلخی چنین چه عجب گر از تلخی این | به لب من غصه گزین لب نوشخندی نرسد | |||||
شده محتشم تا ز جنون ز حصار قرب تو برون | نرود زمانی که بر آن ز زمانه بندی نرسد |