محتشم کاشانی (غزلیات)/به قد فتنه گر چون در خرام آن نازنین آید
ظاهر
به قد فتنه گر چون در خرام آن نازنین آید | ز شوق آن قد و رفتار جنبش در زمین آید | |||||
چو آید بعد ایامی برون خلقی فتد در خون | اگر ماهی سهیلآسا برون آید چنین آید | |||||
به صیت حسن اول دل برد آنگه نماید رو | چو صیادی که دام افکنده صیدی را ز زین آید | |||||
ز رفتارش تن و جان در بلا وین طرفه کز بالا | بر آن رفتار از جان آفرین صد آفرین آید | |||||
به عزم سیر بام از قصر میخواهم برون آئی | چو خورشید جهان آرا که بر چرخ برین آید | |||||
بتی گفتند خواهد گشت در آخر زمان پیدا | کزو صد چشم زخم دیگرت در کار دین آید | |||||
اگر این است آن بت محتشم با خود مقرر کن | کزو صد زخم بر دل از نگاه اولین آید |