محتشم کاشانی (غزلیات)/به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم
ظاهر
| به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم | نهان ز خلق لسانی که داشتم ز تو دارم | |||||
| تو لطفها که به من داشتی فغان که نداری | ولی من آه و فغانی که داشتم ز تو دارم | |||||
| مکش به طعنه بیدردیم که بر دل غمگین | هنوز زخم سنانی که داشتم ز تو دارم | |||||
| چه سود سرمهی آسودگی بدیده کشیدن | که چشم اشک فشانی که داشتم ز تو دارم | |||||
| بدیدهی دگران جام کن به رغم من ای گل | که دیدهی نگرانی که داشتم ز تو دارم | |||||
| به چشم و لطف نهان سوی محتشم نظری کن | که چشم و لطف نهانی که داشتم ز تو دارم | |||||