محتشم کاشانی (غزلیات)/به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی
ظاهر
به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی | به تو ناز داد یاد این همه مختلف زبانی | |||||
سگی از تو شهسوارم به قبول و رد چکارم | بود آن که اضطرارم که نخوانی و نرانی | |||||
اگرم برون ز امکان دو جهان بود بر از جان | همه در ره تو ریزم که عزیزتر ز جانی | |||||
دو جهان ز توست ای مه بکشی اگر یکی را | به تو کس چه میتواند مکن آن چه میتوانی | |||||
همهی فتنه روید از خاک و ستیزه خیزد از گل | به زمین کرشمه ریزان چو سمند نازرانی | |||||
به زبان جور ممکن بود امتحان عاشق | تو به تیغم آزمودی و همان در امتحانی | |||||
بگذر ز کین که ترسم به زمین بشر نماند | که ارادهی تو ماند به قضای آسمانی | |||||
طلبی که یار نازی نشکد چه لذت او را | دل شوق گرم دارد ارنی ز لن ترانی | |||||
چو شدی به غیر یاران همه رازهای پنهان | دگری اگر بداند تو ز محتشم ندانی |