محتشم کاشانی (غزلیات)/بعد هزار انتظار این فلک بی وفا
ظاهر
| بعد هزار انتظار این فلک بی وفا | شهد وصالم چشاند زهر فراق از قفا | |||||
| وه که ز کین میکند هر بدو روزم سپهر | با تو به زحمت قرین وز تو به حسرت جدا | |||||
| رفتی و میآورد جذبهی شوقت ز پی | خاک مرا عنقریب همره باد صبا | |||||
| با تو بگویم که هجر با من بی دل چه کرد | روزی من گر شود وصل تو روز جزا | |||||
| شد همه جا چون شبه بی تو به چشمم سیه | چشم سیه روی من دید تو را از کجا | |||||
| از خردم تا ابد فکر تو بیگانه کرد | این دل دیوانه گشت با تو کجا آشنا | |||||
| وه که ز همراهیت محتشم افتاده شد | بسته بند ستم خستهی زخم جفا | |||||