محتشم کاشانی (غزلیات)/بزم پر فتنه از آن طرز نگاهست امشب
ظاهر
| بزم پر فتنه از آن طرز نگاهست امشب | فتنه در خانه آن چشم سیاهست امشب | |||||
| دی گریبان رد حسن مه کنعانی بود | از صفا تابده پنجهی ماهست امشب | |||||
| دوشم از عشق نهان هر گوهر راز که بود | پیش آن بت همه در رشتهی آهست امشب | |||||
| به نظر بازی من گرنه گمان برده چرا | کار چشمش همه دزدیده نگاهست امشب | |||||
| بهر ضبط من مجنون که کهن سلسلهام | فتنه از گیسوی او سلسله خواهست امشب | |||||
| حسن را این همه بر آتش رخسارهی او | دامن افشانی از آن طرف کلاهست امشب | |||||
| میرسد یار کشان دامن و در بزم خروش | که آستان روب گدا دامن شاهست امشب | |||||
| بر چو من پر گنهی دم به دم از گوشهی چشم | نگه او اثر عفو گناهست امشب | |||||
| محتشم پیک نظر گرنه سبک پاست چرا | کوه تمکین توبی وزن چو کاهست امشب | |||||