محتشم کاشانی (غزلیات)/بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم
ظاهر
بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم | سگ کویت به فغان آمد رسوا گشتم | |||||
طوطی ناطقهام قوت گفتار نداشت | دیدم آئینهی روی تو و گویا گشتم | |||||
کام جان با خط سبز و لب جانبخش تو بود | هرزه عمری ز پی خضر و مسیحا گشتم | |||||
چون برم پی به مقام تو گرفتم چو صبا | پا ز سر کردم و سر تا سر دنیا گشتم | |||||
منم ای شمع بتان مرغ سمندر خوئی | که چو پروانه به دوران تو پیدا گشتم | |||||
تاب دیدار تو چون آورم ای غیرت حور | من که نادیده مه روی تو شیدا گشتم | |||||
هرکه پیمود ره الفت من وحشی گشت | بس که باوحش من بادیه پیما گشتم | |||||
محتشم تا روش فقر و فنا دانستم | منکر جاه جم وحشمت دارا گشتم |