محتشم کاشانی (غزلیات)/برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب
ظاهر
برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب | صبح صادق کن عیان بعد از طلوع آفتاب | |||||
گفت امشب صبر کن چندان که در خواب آیمت | صبر خواهم کرد من اما که خواهد کرد خواب | |||||
سهل باشد ملک دل زیر و زبر زاشوب عشق | ملک ایمان را نگهدارد خدا زین انقلاب | |||||
دی که در من دیدن آن آفتاب آتش فکند | دیده آبی زد بر آتش ورنه میگشتم کباب | |||||
چون عنان گیرم سواری را کز استیلای حسن | میرود پیوسته صدا به رو کمانش در رکاب | |||||
عشق اگر پاکست در انجام صحبت میشود | رسم معشوقان نیاز آئین عشاقان عتاب | |||||
جز من مظلوم کز عمر خودم بیزار کیست | آن که آزارش گناه و کشتنش باشد ثواب | |||||
در میان بیم و امیدم که هر دم میکند | مرگ در کارم تعلل زیاد در قتلم شتاب | |||||
دی سوال بوسهای زان شوخ کردم گفت نیست | محتشم حرف چنین راغیر خاموشی جواب |